«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۸۵فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنيا رب آن آهوی مشکين به ختن باز رسانوان سهیسرو خرامان به چمن باز رساندل پژمردهی ما را به نسيمی بنوازيعنی آن جان زتنرفته به تن باز رسانماه و خورشيد به منزل چو به امر تو رسنديار مهروی مرا نيز به من باز رسانسنگ و گل گشت عقیق از گذر گریهی منيارب آن کوکب رخشان به يمن باز رسانبرو ای طاير ميمون همايونآثارپيش عنقا سخن زاغ و زغن باز رسانسخن اين است که ما بی تو نخواهيم حياتبشنو ای پيک خبرگير و سخن باز رسانآن که بودی وطنش ديدهی حافظ يارببه مرادش ز غريبی به وطن باز رسانSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:13:10
--------
1:13:10
میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان ۳۸۴
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۸۴مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتنمیسوزم از فراقت روی از جفا بگردان هجران بلای ما شد يا رب بلا بگردان مه جلوه مینمايد بر سبزخنگ گردون تا او به سر درآيد بر رخش پا بگردان مرغول را برافشان يعنی به رغم سنبل گرد چمن بخوری همچون صبا بگردان يغمای عقل و دين را بيرون خرام سرمست در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان ای نور چشم مستان در عين انتظارم چنگ حزين و جامی بنواز يا بگردان دوران همینويسد بر عارضش خطی خوش يارب نوشتهی بد از يار ما بگردان حافظ ز خوبرويان بختت جز اين قدر نيست گر نيستت رضایی حکم قضا بگردانSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:14:39
--------
1:14:39
چندان که گفتم غم با طبیبان ۳۸۳
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۸۳مستفعلنفع مستفعلنفعچندان که گفتم غم با طبيبان درمان نکردند مسکين غريبان آن گل که هر دم در دست بادیست گو شرم بادش از عندليبان يا رب امان ده تا بازبيند چشم محبان روی حبيبان درج محبت بر مهر خود نيست يا رب مبادا کام رقيبان ای منعم آخر بر خوان جودت تا چند باشيم از بینصيبان حافظ نگشتی رسوای عالمگر میشنيدی پند رفیقانما درد پنهان با یار گفتیمنتوان نهفتن درد از طبیبانSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:10:40
--------
1:10:40
فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان ۳۸۲
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۸۲مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن فاتحهی چو آمدی بر سر خستهای بخوان لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و میرود گو نفسی که روح را میکنم از پیاش روان ای که طبيب خستهای روی زبان من ببين کز دم و دود سينهام بار دل است بر زبان گر چه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت همچو تبم نمیرود آتش مهر از استخوان مرغ دلم چو خال تو هست در آتشش وطن چشمم از آن دو چشم تو خسته شدهست و ناتوان بازنشان حرارتم ز آب دو ديده و ببين نبض مرا که میدهد هيچ ز زندگی نشان ای که مدام شيشهام از پی عيش دادهای شيشهام از چه میبری پيش طبيب هر زمان حافظ از آب زندگی شعر تو داد شربتم ترک طبيب کن بيا نسخهی شربتم بخوانSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:10:46
--------
1:10:46
گرچه ما بندگان پادشهیم ۳۸۱
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۸۱فاعلاتن مفاعلن فعلنگر چه ما بندگان پادشهيم پادشاهان ملک صبحگهيم گنج در آستين و کيسه تهی جام گيتینما و خاک رهيم هوشيار حضور و مست غرور بحر توحيد و غرقهی گنهيم شاهد بخت چون کرشمه کند ماش آيينهی رخ چو مهيم شاه بيداربخت را هر شب ما نگهبان افسر و کلهيم گو غنيمت شمار صحبت ما که تو در خواب و ما به ديدهگهيم دشمنان را ز خون کفن سازيم دوستان را قبای فتح دهيم رنگ تزوير پيش ما نبود شير سرخيم و افعی سيهيمشاه منصور واقف است که ما روی همت به هر کجا که نهيم وام حافظ بگو که بازدهند کردهای اعتراف و ما گوهيمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
میترسید بیآنکه بداند میترسد. غمگین بود بیآنکه بداند از چه. میخواست برود، بیآنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بیآنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم میپردازه و سادهتر از اسمش، ریشهی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی میکنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستمТавсифи сонетхои Хофиз